چند سال است که یکشنبه ها صبح می روم راه پیمایی در جنگل های اطراف اسلو. برف باشد، باران ببارد، سرد باشد خیالی نیست می روم. به این جنگل گردی عادت کرده ام. آرامش عجیبی دارد. روح و روانم را شستشو می دهد و خستگی کار هفته را از تنم در می آورد. یکشنبه مثل همیشه با تنی چند از دوستان رفته بودیم کنار دریاچه، آتشی افروخته بودیم و دم و دستگاه چای و صبحانه را آماده می کردیم که دوستی زنگ زد و خبر اعدام ها را داد. حالم گرفته شد. برایم خبر تازه ای نبود. این خبر را سی سال است که دارم می شنوم. حالم گرفت شد از این که هنوز پس سی سال عده ای می خواهند این نظام را اصلاح کنند. هر بار هم مردم را به خیابان می کشانند و هر بار هم روز از نو روزی از نو.غافل از این که رفرم و اصلاح اگر رادیکال نباشد و به ریشه ها نزند در همان سطح می ماند و نتیجه اش می شود همین اعدام ها و کشتارها. فرزاد کمانگر و آن چهارتن دیگر اولین قربانیان نبوده و آخرین هم نیستند. برخی می گویند این واکنش حکومت در آستانه خرداد است. گویا تا کنون خبری از این خشونت نبوده است. حکومت ولایت فقیه با خشونت زاییده شده، با خشونت حکومت کرده و خشونت برای پایان دادن به خودش را در درون خودش زاییده است.

0 Comments:

Post a Comment




 

این جا | @