دیروز شادی صدر در دانشگاه اسلو سخنرانی داشت. به همت فیس بوک برای اولین بار نزدیک به دویست و پنجاه نفر در این کنفرانس شرکت کرده بودند. جالب تر این بود که دویست نفرشان دانشجویان و استادان نروژی بودند. شادی سخنرانی خوبی کرد و در پرسش و پاسخ هم حاضر جواب بود. فقط آخرش به این نتیجه رسید که در جمهوری اسلامی هم میشه دمکراسی داشت و برای نمونه مراکش رو مثال زد که بسیار نمونه مزخرفی بود. یکی از پروفسورهای معروف نروژی هم با حماقت کامل گفت : آفریقای جنوبی ماندلا داشت. آرژانتین فلانی را داشت. لهستان لخ والسا داشت، ایران کی رو داره ( یعنی رهبر قابل ملاحظه ندارید). شادی هم خوب جوابش را داد. گفت : ما فیس بوک و تویتر و یوتیوب داریم. همین ها کافیست. که حضار کف محکمی برایش نواختند. یکی هم گیر داده بود به بمب اتمی ایرانی و می گفت: شما ایرانیا فوق ناسیونالیست هستید و دمکراسی را با بمب اتم عوض می کنید. یکی از استادان ایرانی دانشگاه بلند شد و گفت هر وقت ما خواستیم کلک این حکومت را بکنیم شماها یه معرکه راه انداختید و نجاتش دادید. بعد از جریان گروگان گیری و حمله آمریکا، جنگ – که خمینی نعمتش می دانست و سکوت در برابر کشتار زندانیان سیاسی و حالا هم بمب اتمی، نام برد.

این هم برای آدمایی که هنوز فکر می کنن اکبر شاه امیرکبیر ایرانه. آخه عقب مانده گی بدبختی تا کی؟ گویا این ملت ما باید شصت میلیون کشته دیگر بدهد تا فرق بین امیرکبیر و رفسنجانی را بفهمد.

این فیلم کشتار دانش جویان دانشگاه تهران را به همکارم نشان دادم و گفتم ما از دست این فلاکت گریخته ایم. برایش خیلی سنگین بود. برخی صحنه ها را نمی توانست ببیند. می گفت چگونه مردم تحمل می کنند که فرزندانشان را این جوری شکنجه می دهند. گفتم قصه ی پر غصه درازیست و فکر نمی کنم برای کسی که توی یه کشور آزاد به دنیا آمده و در عمرش کسی روش دست بلند نکرده قابل فهم باشه. نگاهی به من کرد و هیچی نگفت. مثل خودم لال شده بود.

زنده ام اما گرفتار. این دارو دسته احمدی نژاد و خامنه ای زندگی را از ما گرفته اند. نمی روند کنار تا کمی باد بیاید و ملت آه خوشی از گلویش پایین برود.


 

این جا | @